˙·٠•●♥عاشقان ظهور ♥●•٠·˙

 

خــــدا تنها روزنه امیدی است كه هیچگاه بسته نمیشود،

                تنها كسی است كه با دهان بسته هم میتوان صدایش كرد،

                                 با پای شكسته هم میتوان سراغش رفت،

                                                تنها خریداریست كه اجناس شكسته را بهتر برمیدارد،

                                 تنهاكسی است كه وقتی همه رفتند میماند،

                        وقتی همه پشت كردند آغوش میگشاید،


           وقتی همه تنهایت گذاشتند محرمت میشود

و تنها سلطانی است كه دلش با بخشیدن آرام میگیرد نه با تنبیه كردن.

                                                                         خـــــــــــدا را برایتان آرزو دارم...

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد :

اشتراک گذاري در بالاترين اشتراک گذاري در دنباله اشتراک گذاري در وي ويو اشتراک گذاري در کلوب اشتراک گذاري در گوگل ريدر اشتراک گذاري در خوشمزه اشتراک گذاري در فيس بوک اشتراک گذاري در فرندفيد اشتراک گذاري در google buzz اشتراک گذاري در توييتر ايميل کردن اين مطلب

عکس مذهبی متحرک

خورشید چراغکی ز رخساره علی است

مه نقطه کوچکی ز پرگار علی است

هرکس که فرستد به محمد (ص) صلوات

همسایه دیوار به‌ دیوار علی است

 

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد :

اشتراک گذاري در بالاترين اشتراک گذاري در دنباله اشتراک گذاري در وي ويو اشتراک گذاري در کلوب اشتراک گذاري در گوگل ريدر اشتراک گذاري در خوشمزه اشتراک گذاري در فيس بوک اشتراک گذاري در فرندفيد اشتراک گذاري در google buzz اشتراک گذاري در توييتر ايميل کردن اين مطلب

بر سر در بهشت خدا حک شده چنین

بختش بلند هر که گرفتار حیدر است

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد :

اشتراک گذاري در بالاترين اشتراک گذاري در دنباله اشتراک گذاري در وي ويو اشتراک گذاري در کلوب اشتراک گذاري در گوگل ريدر اشتراک گذاري در خوشمزه اشتراک گذاري در فيس بوک اشتراک گذاري در فرندفيد اشتراک گذاري در google buzz اشتراک گذاري در توييتر ايميل کردن اين مطلب

 

 

از ذکر علی مدد گرفتیم

آن چیز که می‌شود گرفتیم

از بوته آزمایش عشق

از نمره بیست، صد گرفتیم

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد :

اشتراک گذاري در بالاترين اشتراک گذاري در دنباله اشتراک گذاري در وي ويو اشتراک گذاري در کلوب اشتراک گذاري در گوگل ريدر اشتراک گذاري در خوشمزه اشتراک گذاري در فيس بوک اشتراک گذاري در فرندفيد اشتراک گذاري در google buzz اشتراک گذاري در توييتر ايميل کردن اين مطلب

 

 

آمدم امشب دهی برمن پناه

    رو سپیدی کن عطا بر رو سیاه

     آمدم تا که سبک بارم کنی

     لحظه ای لایق به دیدارم کنی

     آمدم از نو مسلمانم کنی

   سائل رفتار سلمانم کنی

  آمدم شاید کمی بهتر شوم

در صداقت پیرو بوذر شوم

……………

برای خواندن تمامی شعر زیبای “آمدم امشب دهی بر من پناه” روی ادامه مطلب کلیک کنید.



ادامه مطلب ...

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد :

اشتراک گذاري در بالاترين اشتراک گذاري در دنباله اشتراک گذاري در وي ويو اشتراک گذاري در کلوب اشتراک گذاري در گوگل ريدر اشتراک گذاري در خوشمزه اشتراک گذاري در فيس بوک اشتراک گذاري در فرندفيد اشتراک گذاري در google buzz اشتراک گذاري در توييتر ايميل کردن اين مطلب

از بار گنه شد تن مسکینم پست

   یارب! چه شود اگر مرا گیری دست؟

      گر در عملم آنچه تو را شاید نیست

          اندر کرمت آنچه مرا باید هست

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد :

اشتراک گذاري در بالاترين اشتراک گذاري در دنباله اشتراک گذاري در وي ويو اشتراک گذاري در کلوب اشتراک گذاري در گوگل ريدر اشتراک گذاري در خوشمزه اشتراک گذاري در فيس بوک اشتراک گذاري در فرندفيد اشتراک گذاري در google buzz اشتراک گذاري در توييتر ايميل کردن اين مطلب

 

 

زاهدی گوید: جواب چهار نفر مرا سخت تکان داد.

   اول مرد فاسدی از کنار من گذشت و من گوشه لباسم را جمع کردم تا به او نخورد.

     او گفت ای شیخ خدا میداند که فردا حال ما چه خواهد بود!

      دوم مستی دیدم که افتان و خیزان راه میرفت به او گفتم قدم ثابت بردار تا نیفتی.

         گفت………….

         تو با این همه ادعا قدم ثابت کرده ای؟!

         سوم کودکی دیدم که چراغی در دست داشت گفتم این روشنایی را از کجا اورده ای؟

        کودک چراغ را فوت کرد و آن را خاموش ساخت و گفت :

        تو که شیخ شهری بگو که این روشنایی کجا رفت؟!

     چهارم زنی بسیار زیبا که درحال خشم از شوهرش شکایت میکرد.

     گفتم اول رویت را بپوشان بعد با من حرف بزن.

    گفت من که غرق خواهش دنیا هستم چنان از خود بیخود شده ام که از خود خبرم نیست

تو چگونه غرق محبت خالقی که از نگاهی بیم داری؟!

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد :

اشتراک گذاري در بالاترين اشتراک گذاري در دنباله اشتراک گذاري در وي ويو اشتراک گذاري در کلوب اشتراک گذاري در گوگل ريدر اشتراک گذاري در خوشمزه اشتراک گذاري در فيس بوک اشتراک گذاري در فرندفيد اشتراک گذاري در google buzz اشتراک گذاري در توييتر ايميل کردن اين مطلب

 

 

در کلاس درس خدا؛

آن هایی که ناله می کنند، رد می شوند؛

آن هایی که صبر می کنند، قبول می شوند؛

آن هایی که شکر می کنند، شاگرد ممتاز می شوند.

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد :

اشتراک گذاري در بالاترين اشتراک گذاري در دنباله اشتراک گذاري در وي ويو اشتراک گذاري در کلوب اشتراک گذاري در گوگل ريدر اشتراک گذاري در خوشمزه اشتراک گذاري در فيس بوک اشتراک گذاري در فرندفيد اشتراک گذاري در google buzz اشتراک گذاري در توييتر ايميل کردن اين مطلب

 

 

 

خطا از من است، می دانم.

از من که سالهاست گفته ام “ایاک نعبد”

اما به دیگران هم دلسپرده ام

از من که سالهاست گفته ام ” ایاک نستعین”

اما به دیگران هم تکیه کرده ام

اما رهایم نکن

بیش از همیشه دلتنگم

به اندازه ی تمام روزهای نبودنم.

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد :

اشتراک گذاري در بالاترين اشتراک گذاري در دنباله اشتراک گذاري در وي ويو اشتراک گذاري در کلوب اشتراک گذاري در گوگل ريدر اشتراک گذاري در خوشمزه اشتراک گذاري در فيس بوک اشتراک گذاري در فرندفيد اشتراک گذاري در google buzz اشتراک گذاري در توييتر ايميل کردن اين مطلب

 

 

 ﺧـــــــﺪﺍﯾﺎ !

  ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ !

    ﺣﺮﻓﻬﺎﯾــﻢ !

       ﺑﻮﯼ ﻧﺎﺷﮑﺮﯼ ﻣﯽ ﺩﻫﻨﺪ !

         اما تو به حساب درد و دل بگذار

             و نگذار این رشته پاره شود ….

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد :

اشتراک گذاري در بالاترين اشتراک گذاري در دنباله اشتراک گذاري در وي ويو اشتراک گذاري در کلوب اشتراک گذاري در گوگل ريدر اشتراک گذاري در خوشمزه اشتراک گذاري در فيس بوک اشتراک گذاري در فرندفيد اشتراک گذاري در google buzz اشتراک گذاري در توييتر ايميل کردن اين مطلب

درباره وبلاگ

گفتم که از فراغت عمریست بی قرارم گفت از فـــراق یاران من نیز بی قرارم گفتم به جز شما من فریاد رس ندارم گفتا به غیر شیعه من نیز کس ندارم گفتم که یاوررانت مظلوم هر دیــارند گفتا مرا ببینند مظلــــــــــوم روزگارم گفتم که شیعیانت در رنـج و در عذابند گفتا به حال ایشان هر لحظه اشکبارم گفتم که شیعیانت جمعند به یاری تو گفتا که من شب و روز در انتظار یارم گفتم به شــــیعیانت آیا پیـــــام داری گفتا که گفته ام من هر دم در انتظارم گفتم که ای امامم از ما چرا نهانــــــی گفتا به چشم محرم همواره آشکارم گفتم به چشم انوار آیا که پا گـــذاری گفتا که شستشو ده شایدکه پا گذارم
موضوعات
پيوندها





نويسندگان


آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 9
بازدید دیروز : 11
بازدید هفته : 242
بازدید ماه : 2123
بازدید کل : 140291
تعداد مطالب : 251
تعداد نظرات : 14
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


دعای فرج
Multijob Gplus Code
تماس با ما